پيشانگارههاى اعتقادى يكى از عوامل تأثيرگذار در بازآفرينى (ترجمه) متون، به ويژه متون دينى است. در فرايند ترجمه، مترجم از جهتى به هدف ارائه پاسخهاى مناسب به تأثيرپذيرىهاى شناختى خواننده متن و از جهتى ديگر براى تأمين خواسته و انتظارات جامعه مذهبى خود، انگارههاى اعتقادى خود را به نحو شايسته در متن منعكس مىنمايد. بازتاب اين انگارهها، مترجم را به ايجاد تعديلاتى (adjustments) در متن براى نيل به اين هدف مجاب مىكند. در اين نوشتار براى بررسى اين موضوع به ذكر سه نمونه از آيههاى قرآن كريم در سورههاى «انبياء»، «قلم» و «انفال» همراه با ترجمه انگليسى و فارسى آنها بسنده شده است. مستندات اين بررسى از جهتى تفسير ابن كثير دمشقى (1424 ق ـ 2004م) و ترجمه انگليسى قرآن كريم محمد تقى الدين الهلالى ـ محمد محسن خان (1996) هر دو از مترجمان برجسته اهل سنّت، و از جهت ديگر تفسير نمونه آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى (1381) و ترجمه انگليسى سيد على قلى قرايى و محمد شاكر (1999) از مترجمان شيعى و همچنين ترجمه فارسى قرآن كريم مهدى الهى قمشهاى (1385)، ابوالقاسم پاينده (1336)، كاظم پورجوادى (1372) و محمد كاظم معزى (1372) است. در اين راستا، نكاتى پيرامون عصمت پيامبران الهى (انبياء، 78) از منظر شيعى و سنى با استناد به تفاسير و ترجمهها مطرح شده و مورد كنكاش قرار گرفته است. همچنين، مفهوم كاركردى خمس (انفال، 41) و معناى واژه ساق (قلم، 42) هم از ديدگاه موردى و مصداق محور اهل سنّت و هم از ديدگاه استعاره محور شيعى مورد بررسى قرار گرفته است. در پايان، تفاوت ديدگاهى ابن كثير و الهلالى ـ محسن خان از سويى و موضع فكرى سيد على قلى قرايى، محمد شاكر و ساير مترجمان قرآن كريم از سوى ديگر، پيرامون مفاهيم كاربردى «خمس» ارائه شده است. آنچه در روند اين بررسى قابل تأمل است تأثير و بازتاب روشن و آشكار انگارههاى اعتقادى مترجمان در ترجمه قرآن كريم است.
پيشانگاره ـ بازآفرينى ـ انتقال منفى ـ ذاالنّون ـ الظلمات ـ الظالمين ـ ساق ـ غنيمت ـ خمس
اگر اين نظريه را بپذيريم كه ترجمه نوعى «بازآفرينى متن» است، در اين صورت ترجمه را بايد عرصه بازتاب انديشههاى نويسندگان و مترجمان دانست. مترجم با توجه به شرايط حاكم بر موقعيت ارتباطى، پاسخ(هاى) عاطفى، پيشانگارههاى فرهنگى، سياسى، اعتقادى و عوامل تأثيرگذار ديگر به انتقال پيام متن به زبان مقصد مىپردازد. در فرايند بازآفرينى، مترجم متن را در گستره انديشه و جهانبينى خود تجزيه و تحليل مىكند و با پيشانگارههاى خود تلفيقات و تعديلاتى (adjustments) در آن ايجاد مىنمايد. بيشتر مترجم با توجه به اطلاعات تلويحى، تشريحى و معناى سازمانى به كشف معناى متن اصلى مىپردازد. در اين ميان عوامل تأثيرگذار در تبلور و پيدايش ارزش ارتباطى متن از جمله واژگان، ساختار، بافتار، معناى جمله، معناى كلام، گونههاى زبانى، پيشانگارهها، تأثير ادراكى، تأثير ادبى و زيبايىشناختى را مورد توجه قرار مىدهد و در فرايند بازآفرينى متن به كار مىبندد. سپس تلاش مىكند تأثيرات شناختى، احساسى و عاطفى متن اصلى را براى خواننده با پاسخى شايسته ارائه نمايد. در پايان اين فرايند، متن ترجمه شده بازتاب آميزهاى از بينشها، گرايشها و در يك كلام، تلفيقى از جهانبينى نويسنده و مترجم مىگردد.
موضع فكرى، پيشانگارههاى فرهنگى و اعتقادى و عوامل تأثيرگذار ديگر مترجم را در ايجاد اصلاحات و تعديلاتى در متن زبان مقصد مجاب مىكند. بدين وسيله مترجم فضايى براى انعكاس انديشههاى خود و در عين حال برآوردن توقعات و نيازهاى عاطفى و اعتقادى جامعه خود در بازآفرينى متن پيدا مىكند. بنابراين، مترجم در بازآفرينى (ترجمه) متن، موضع فكرى جامعه زيستى ـ فرهنگى خود را به نحوى منعكس مىكند. اين تأثيرگذارى در برگردان متون به ويژه متون سياسى، فلسفى و دينى از دقت، حساسيت و اهميت خاصى برخوردار است.
در اين نوشتار تلاش شده است با طرح و ارائه سه نمونه از ترجمههاى مترجمان برجسته قرآن كريم، يعنى محمد تقى الدين الهلالى و محمد محسن خان (1996) با اقتباس از تفسير طبرى، قرطبى، صحيح بخارى و ابن كثير (404) با موضع فكرى سنى، و آيت اللّه مكارم شيرازى (1381)، سيد على قلى قرايى و محمد شاكر (1999)، الهى قمشهاى (1358)، پورجوادى (1372)، پاينده (1336) و معزى (1372) با بينش شيعى، بازتاب پيشانگارههاى عقيدتى در دو روش راهبردى از ترجمه را بررسى نماييم. به لحاظ اينكه شناخت موضع فكرى مترجم كمك فراوانى به خواننده در فهم و رمزگشايى عوامل زبانى و فرازبانى متن قرآن مىنمايد، محوريت موضوع به اين امر مهم اختصاص داده شده است. ذكر اين نكته را ضرورى مىدانيم كه به رغم كاستيهاى موجود در ترجمههاى انگليسى و فارسى قرآن كريم (كاربرد معادلهاى واژه به واژه به جاى معادلهاى پويا «Dynamic Equivalents» كه در فرايند ترجمه گاه منجر به كژفهمىهايى در روند دريافت معنى مىشود؛ و كاربرد نادرست واژگان از جمله «Apostle» به عنوان معادلى براى رسول و مواردى از اين قبيل كه از حوصله اين نوشتار خارج است)، نگارنده سعى در تأييد يا رد هر يك از ترجمههاى مورد نظر را از جنبه كلى ندارد. هدف اصلى و نهايى، طرح اجمالى اين موضوع و بررسى شواهد و قراين دال بر تأثيرگذارى پيشانگارههاى عقيدتى بر ترجمه (انگليسى و فارسى) كلام روحبخش و وحدتآفرين قرآن كريم است:
بارزترين نمونه، آيه 87 از سوره مباركه انبياء است كه مىفرمايد: «وَ ذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِبًا فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَيْهِ فَنادى فِى الظُّلُماتِ أَنْ لا اِلهَ اِلاّ أَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ»
And (remember) Dhun Nun, when he went off in anger and imagined that We shall not punish him (i.e. the calamities which had befallen him)! But he cried through the darkness: (saying): [La ilaha illa Anta] none has the right to be worshipped but you (O, Allah), glorified (and Exalted) are You above all that (evil) they associate with You]! Truly, I have been of the wrongdoers.
Al-Hilali & Muhsin Khan, p. 416
And the Man of the Fish, when he left in a rage, thinking that we would not put him to hardship. Then he cried in the darkness, "There is no god except you! You are immaculate! I have indeed been among the wrong-doers.
Qarai, p. 329
And Yunus, when he went away in wrath, so he thought that We would not straiten him, so he called out among afflictions: There is no god but Thou, glory be to Thee; surely I am of those who make themselves to suffer loss.
Shakir, p. 672
در ترجمه الهلالى و محسن خان، براى واژگان و گروهواژههاى «نقدر»، «نادى»، «الظلمات» و «الظالمين» معادلهايى به ترتيب (punish, cried, darkness, wrong-doers) ارائه شده است كه اين مجموعه، انتقالى منفى حاكى از غضب خداوند بر حضرت يونس (ع) را در ذهن خواننده القا مىنمايد. مضافا به اينكه اعتراف حضرت يونس (ع) مبنى بر خطاكار بودن «(s)wrong-doer» عصمت پيامبرى را به چالش گرفته است. نكته ديگر، تعبير و تفسيرى است كه در سطر دوم اين ترجمه به هدف توضيح آمده و دال بر مصايب و بلايايى است كه بر حضرت يونس عليه السلام نازل شده بود. (i.e. the calamities which had befallen him) ابنكثير دمشقى در تفسير القرآن العظيم، جلد سوم، صفحه 180 معادل «لن نقدر عليه» را «اى نضيق عليه بطن الحوت» يعنى اينكه: شكم نهنگ را بر او تنگ گردانديم و نيز براى واژه «الظلمات»، ظلمة بطن الحوت (تاريكى شكم نهنگ) و ظلمة البحر (تاريكى «وحشت» دريا) و ظلمة الليل (تاريكى شب) معادل قرار داده است. ملاحظه مىكنيد تمامى معادلهاى پيشنهادى ابن كثير در اين مورد بازتابى منفى حاكى از وحشت و تاريكى را در ذهن خواننده ايجاد مىنمايد.
بديهى است اين نوع ترجمه با موضع فكرى اهل سنّت پيرامون عصمت پيامبران الهى كه تنها محدود به وحى مىشود سنخيت دارد و از سويى، اين شيوه ترجمه، توقعات و انتظارات جامعه اهل تسنن را تأمين مىكند.
در برگردان محمد شاكر به جاى «ذاالنون» از واژه «يونس» استفاده شده كه خود حاكى از بازتاب اعتقادى شيعه در تكريم نام پيامبران الهى است. ولى متأسفانه در ترجمه قرايى اين مهم سهوا ناديده گرفته شده است. ايشان گروه واژه Man of the Fish را براى ذوالنون پيشنهاد كردهاند كه با توجه به موضع فكرى شيعه نسبت به انبياى الهى خالى از اشكال نيست. ضمنا شاكر معادل «نقدر» را «straiten» به مفهوم «در مضيقه گذاشتن يا در تنگنا قرار دادن» استفاده كرده است كه در برگيرنده حداقل بار معنايى منفى است. از سويى، محمد شاكر معادل «الظلمات» را «affliction» به مفهوم پريشانى و غمزدگى، مضيقه و سختى» و براى «نادى» «called out» به معنى صدا زدن، خواندن، ندا كردن» ارائه داده است. برجستهترين بخش، ترجمه جملهواره «اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ» است كه محمد شاكر براى آن معادلى اين چنين «I am of those who cake themselves to suffer loss» به مفهوم كلى: «من از زيان ديدگانم» پيشنهاد كرده است.
سيد على قلى قرايى put him to hardship را معادل «نقدر عليه» ارائه كرده است كه تقريباً دربرگيرنده بيشترين مؤلفههاى معنايى واژه «straiten» است. ولى متأسفانه معادلى كه ايشان براى «اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ» پيشنهاد كرده است «I have indeed been among the wrong-doers.» با موضع اعتقادى شيعى سنخيت ندارد.
كاظم پورجوادى (1372) در صفحه 328، آيه 87 را اين گونه ترجمه كرده است: «ذوالنون را ياد كن وقتى غضبناك رفت و چنين پنداشت كه ما هرگز بر او تنگ نمىگيريم، و در تاريكى فرياد زد: جز تو معبودى نيست، تو منزهى، من از ستمكاران بودم». در اين برگردان، عدم تعادل در كاربست واژهها و ايهام موجود در واژه «ستمكاران» ذهن خواننده شيعى را مشوش مىنمايد.
ابوالقاسم پاينده (1336) در صفحه 197، آيه مذكور را اين چنين ترجمه كرده است: «وذوالنون را [ياد كن] آندم كه خشمناك برفت و گمان داشت بر او سخت نخواهيم گرفت، پس از ظلمات ندا داد كه خدايى جز تو نيست، تسبيح گويم كه من از ستمگران بودهام. عليرغم وجود اشكالات از جمله صريح نبودن مفهوم «ستمگران»، مترجم در كاربرد جملهوارههايى مانند: «بر او سخت نخواهيم گرفت»، «ندا داد» و «تسبيح تو گويم» تلاش موفقيتآميزى كرده تا موضع اعتقادى شيعى خود را به خواننده انتقال دهد.
آيت اللّه ناصر مكارم شيرازى (1381) در تفسير نمونه، جلد 13 صفحههاى 6-484 ترجمه و تفسير زير را از آيه مذكور ارائه دادهاند.
«و ذا النون (يونس) را (به ياد آور) در آن هنگام كه خشمگين (از ميان قوم خود) رفت و چنين مىپنداشت كه ما بر او تنگ نخواهيم گرفت، (اما موقعى كه در كام نهنگ فرو رفت) در آن ظلمتها (ى متراكم) فرياد زد خداوندا! جز تو معبودى نيست، منزهى تو، من از ستمكاران بودم (هم بر خويشتن و هم بر قوم خودم ستم كردم).
ستمى كه در اينجا مورد نظر است، در صفحه 485 توضيح داده شده كه حضرت يونس (ع) فرمود: «هم بر خويشتن ستم كردم و هم بر قوم خودم. مىبايست بيش از اين ناملايمات و شدائد و سختيها را پذيرا مىشدم، تن به همه شكنجهها مىدادم، شايد آنها به راه آيند». در صفحه 484 براى جملهواره «فظن ان لن نقدر عليه» (او گمان مىكرد كه ما زندگى را بر او تنگ نخواهيم كرد) به عنوان معادل پيشنهاد شده است. ضمناً در ذيل اين ترجمه، تفسيرى به اين صورت ارائه كردهاند: «به خاطر ترك اولى كه صبر و استقامت بود و نتوانست قوم خود را بيدار و موحد نمايد؛ سرانجام به خاطر همين كار او را در فشار و تنگنا قرار داديم.
كار بست اين گونه واژگان و عبارات در كل آيه نمودى از اين بينش فكرى است كه حضرت يونس (ع) همانند ديگر پيامبران الهى به مفهوم تام و تمام معصوم است و عصمت مورد خاصى را شامل نمىشود. ضمناً اقرار آن حضرت مبنى بر «لا اله الا انت» نمودى برجسته و روشن از توحيد و تعبد است. «اِنّى كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ» اقرار به ستمى بود كه در حق خود روا داشته بود. در اين صورت خداوند سبحان دعاى حضرت يونس را مستجاب و ايشان را از گرداب غم نجات بخشيدند. آيه 88 همين سوره خود گواه بر اين مدعا است: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّيْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذلِكَ نُنْجِى الْمُؤْمِنينَ» «سرانجام ما دعاى او را اجابت كرديم و از غم و اندوه رهائيش بخشيديم. آرى اين گونه ما مؤمنان را نجات مىبخشيم.»
نمونه دوم پيرامون ترجمه مصداق محور و استعاره محور واژه «ساق» در سوره شريفه «قلم» است كه مىفرمايد: يَوْمَ يُكْشَفُ عَنْ ساقٍ وَ يُدْعَوْنَ اِلَى السُّجُودِ فَلا يَسْتَطيعُونَ (قلم، 42).
(Remember) the Day when the Shin shall be laid bare (i.e. the day of Resurrection) and they shall be called to prostrate themselves (to Allah) , but they (hypocrites) shall not be able to do so.
Al-Hilali & Muhsin Khan, p. 721
The day when the catastrophe occurs, and they summoned to prostrate themselves, theey will not be able to do it.
Qarai, p. 565
On the day when there shall be severe affliction , and they shall be called upon to make obeisance , but they shall not be able .
Shakir , p. 1196
خواننده از ترجمه الهلالى و محسن خان به اين نكته مهم اعتقادى اهل تسنن مىرسد كه انسان در روز قيامت خداوند سبحان را رؤيت خواهد كرد. اين باور اعتقادى ريشه در روايتى دارد از ابىسعيد خدرى كه گفته است: «سمعت النبى (ص) يقول: يكشف ربنا عن ساقه فيسجد له كل مؤمن و مؤمنة ويبقى من كان يسجد فى الدنيا رياء و سمعة فيذهب ليسجد فيعود ظهره واحدا» (ابن كثير دمشقى، جلد 4، ص 377). يعنى از حضرت رسول اكرم (ص) شنيدم كه فرمود: «خداوند بارى تعالى در روز قيامت ساق خود را نشان خواهد داد و تمام مؤمنين (زن و مرد) در بارگاه كبريايى او سجده مىكنند. ليكن آنانى كه در دنيا به تظاهر و ريا و براى كسب شهرت سجده خدا مىكردند، چنين افرادى در روز جزا (قيامت) سعى در سجده خداوند مىنمايند ولى ستون فقراتشان به يك مهره تبديل مىشود كه در آن صورت قادر به سجده نخواهند بود». در پاورقى ترجمه الهلالى و محسن خان به صراحت اشاره شده است "Allah will lay bare his Shin" يعنى: خداوند ساق خود را نشان خواهد داد. الهلالى و محسن خان براى واژه «ساق» با استناد به تفسير صحيح بخارى، جلد ششم، حديث 441 معادل مصداقى Shin را پيشنهاد كردهاند. به هر تقدير، مترجمان اهل سنّت واژه «ساق» را با معنى و مفهوم مصداقى آن (دال و مدلول) در نظر گرفتهاند كه از منظر ايشان قابل توجيه است. ولى راهبرد محمد شاكر و سيد على قلى قرايى ترجمه آزاد استعارى است. ايشان هيچ گونه اشارهاى به مفاهيم واژگان «يكشف » و «ساق» نكردهاند. شاكر با استفاده از واژه obeisance مفهوم «خشوع و سجود» را مطرح كرده و قرايى از جملهواره The day when the catastrophe occursبه عنوان معادلى براى «يوم يكشف عن ساق» بهره برده است. همان گونه كه ملاحظه مىكنيد، در ترجمه شاكر و قرايى از استعاره (metaphor) استفاده شده و از كاربرد معانى مصداقى به لحاظ موضع فكرى اجتناب شده است. ابوالقاسم پاينده (1336) كه برخوردار از تفكر شيعى است، به ترجمه استعارى خود اين گونه پرداخته است: «روزى كه حادثهاى عظيم رخ دهد و مشركان به سجده كردن دعوت شوند و نتوانند» ص، 341). محمد كاظم معزى (1372) در ترجمه قرآن مجيد، صفحه 565 آورده است: «روزى كه گشوده شود از ساق (پرده از روى كار برداشته شود) و دعوت شوند به سجده كردن، پس نتوانند».
آيت اللّه مكارم شيرازى (1381) در جلد 24 تفسير نمونه صفحه 413، آيه مذكور را اين گونه ترجمه و تفسير كردهاند: «به خاطر بياوريد روزى را كه ساق پاها از وحشت برهنه مىگردد و دعوت به سجود مىشوند، اما قادر بر آن نيستند. جملهواره «يكشف عن ساق» (ساقها برهنه مىشوند) به گفته جمعى از مفسران كنايه از شدت هول و وحشت و وخامت كار است، زيرا در ميان اعراب معمول بوده است هنگامى كه در برابر كار مشكلى قرار مىگرفتند، دامن را به كمر مىزدند و پا برهنه مىكردند.
اين راهبرد ناشى از انگاره اعتقادى شيعى است مبنى بر اينكه انسان قادر به رؤيت خداوند متعال نيست و نخواهد بود. اين گونه است كه «ساق» را كنايه از روز سخت (الهى قمشهاى 1385، ص 466) يا حادثه عظيم «روز قيامت» مىداند.
نمونه سوم اشاره به واژه خمس دارد كه در سوره مباركه «انفال» آيه 41 آمده است:
«وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِى الْقُرْبى وَ الْيَتامى وَ الْمَساكينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ اِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّهِ وَ مآ أَنْزَلْنا عَلى عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ وَ اللّهُ عَلى كُلِّ شَىْءٍ قَديرٌ»
And know that whatever of war-booty that you may gain, verily one-fifth (1/5 th) of it is assigned to Allah , and to the Messenger , and to the near relatives [of the ] , (and Messenger Muhammad poor) صلى اللّه عليه و سلمalso) the orphans , Al-Masakin (the and the wayfarer, if you have believed in Allah and in that which We sent down ] on to Our slave [Muhammad and صلى اللّه عليه و سلمthe Day of Criterion (between right wrong), the Day when the two forces met (the battle of Badr); and Allah is Able to do all things.
Al-Hilali & Muhsin Khan, p. 233
Know that whatever thing you may come by, a fifth of it is for Allah and he Apostle, for the relatives and the orphans, for the needy and the traveler, if you have faith in Allah and what We sent down to Our servant on the day of Separation, the day when the two hosts met and Allah has power over all things.
Qarai, p. 182
And know that whatever thing you gain, a fifth of it is for Allah and for the Apostle for the near of kin and the orphans and the needy and the wayfarer, if you believe in Allah and in that Which We revealed to Our servant, on the day of distinction, the day on which the two parties met; and Allah has power over all things.
Shakir, p. 365
ترجمههاى فوق تفاوت مواضع فكرى اهل سنّت و شيعيان را پيرامون مفهوم كاربردى «خمس» مشخص مىنمايد. مترجمان شيعى واژه خمس را با معنى كاركردى فراگير به كار بستهاند، ولى الهلالى و محسن خان اين واژه را با معنى كاركردى محدود و موردى تفسير نمودهاند. ابن كثير دمشقى در جلد دوم تفسير القرآن العظيم صفحههاى 295 و 296، گروه واژه «غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْءٍ» را اين گونه تعبير و تفسير كرده است: «الغنيمة هى المال المأخوذ من الكفار كالاموال التى يصالحون عليها او يتوفون عنها و الجزية و الخراج و نحو ذلك». «غنيمت» را به اموالى اطلاق مىكنند كه از كافران گرفته مىشود. بنابراين، خمس، فقط اين گونه اموال را شامل مىشود.
محمد شاكر و سيد على قلى قرايى با پيشانگاره شيعى به ترتيب از جملهواره whatever "whatever thing you gain"و "thing you may come by" استفاده كردهاند. يعنى: «(هر) آنچه را كه كسب مىنماييد / به دست مىآوريد»، و مورد خاصى را استثنا نمىكنند. در ترجمه فارسى قرآن كريم چنين موضع فكرى نيز به روشنى ديده مىشود. به عنوان مثال، آيت اللّه مكارم شيرازى (1381) در جلد 7 تفسير نمونه صفحههاى 171 و 172 ترجمه و تفسير واضح و بىشبههاى از آيه مذكور ارائه كردهاند: «و بدانيد هر گونه غنيمتى به دست آورديد، خمس آن براى خدا و براى پيامبر و براى ذى القربى و يتيمان و مسكينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايى حق از باطل، روز درگيرى دو گروه (با ايمان و بىايمان) [روز جنگ بدر] نازل كرديم، ايمان آورديد؛ و خداوند بر هر چيزى تواناست! قرآن در اينجا حكم را از مسئله غنايم جنگى نيز فراتر برده و به همه درآمدها اشاره كرده است.
الهى قمشهاى (1385 - ص 245) «اِنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَىْءٍ» را اين گونه ترجمه كرده است: «بدانيد كه هر چه به شما غنيمت و فايده رسد...». ابوالقاسم پاينده (1336) و كاظم پورجوادى (1372) برگردانى اين چنين ارائه دادهاند: «بدانيد از هر چيزى كه به غنيمت گرفتيد. در صورتى كه الهلالى و محسن خان اشاره به غنيمت جنگى مىكنند "whatever of war-booty that you may gain". آنها از معادل گروهواژهاى با محدوده معنايى زمانى و مكانى خاص استفاده كردهاند. اين سازوكار با باور اهل تسنن مطابقت دارد و بازتابى از اين انگاره اعتقادى است. اين برشهاى (معنايى) گوناگون تنها به خاطر آن است كه ابن كثير دمشقى، محمد تقى الدين الهلالى و محمد محسن خان برحسب ميزان اهميتى كه براى حوزه معنايى خاص بر اساس بينش خود قائلاند، معادل «المال المأخوذ من الكفار» يا war-booty را پيشنهاد كردهاند. شايد بتوان فرض كرد كه تفاوت در بينش و تفكر، عامل مؤثرى براى برشهاى معناى واژگان، گروهواژهها و حتى جملات باشد.
در اين مختصر تلاش بر اين بود كه با ذكر چند مثال مفهوم و تأثيرگذارى انگارههاى اعتقادى در ترجمه انگليسى و فارسى قرآن كريم براى خوانندگان روشن شود. آن گونه كه پيشتر مطرح شد، بيشتر مترجمان قرآن كريم دريافت خود را از قرآن بر اساس پيشانگارههاى اعتقادى خود و نيز عمدتاً بر پايه تفاسير مبتنى بر روايات دينى ـ مذهبى خود قرار مىدهند. همان طور كه ابن كثير دمشقى، الهلالى و محسن خان با باورهاى اهل تسنن و آيت اللّه مكارم شيرازى، الهى قمشهاى، پاينده، پورجوادى، معزى، قرايى و شاكر با اعتقادى شيعى قرآن كريم را ترجمه (تفسير) كردهاند. علت و دليل جامعه شناختى ـ روانشناختى اين است كه هر جامعه پيام دريافتى را بر اساس باورها و انگارههاى فرهنگى ـ اعتقادى خود دريافت و تفسير مىكند. چنين است كه يوجين نايدا (1975) ترجمه را طبعآزمايى در گشودن معماهايى در حيطه ارتباطات و مشاركت در آفرينشى عظيم و شگرف مىداند. در اين طبعآزمايى و مشاركت در آفرينش عوامل تأثيرگذار زبانى و فرا زبانى بىشمارى نقشآفريناند؛ از جمله پيشانگارههاى اعتقادى كه محور اصلى طرح اين موضوع بوده است.
الهى قمشهاى، مهدى، القرآن الكريم (چاپ دوم) قم، انتشارات مجلسى، 1385.
پاينده، ابوالقاسم، (مقدمهاى بر ترجمه) قرآن مجيد، تهران، سازمان انتشارات جاويدان، 1336 ه ش.
پورجوادى، كاظم، قرآن مجيد، تهران، انتشارات بنياد دائرة المعارف بزرگ اسلامى، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1372 ه ش.
مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1381.
معزى، محمد كاظم، قرآن مجيد، قم، انتشارات دارالقرآن الكريم، 1372.
نرمافزار جامع تفاسير نور (دايرة المعارف چند رسانهاى قرآن كريم)، مركز تحقيقات كامپيوترى علوم اسلامى، قم.
ابن كثير دمشقى، تفسير القرآن العظيم، بيروت (لبنان)، دارالكتب العلميه، 1426 ه . ق (2004 م)
3. انگليسى
Al-Hilali, M.T. & Muhsin Khan, M. (1996). The Noble Qur'an, Riyadh, Saudi Arabia, Darussalam Publishers & Distributors.
Nida, Eugene, a (1975) Language structure and Translation: essays by Nida. Standford University Press.
Nida, Eugene, a (1975) Exploring Semantic Structures. Fink, Munchen.
Shakir, M.(1999) The Glorious Qur'an. Qum, Ansariyan Publications.